به گزارش روابط عمومی حوزه هنری انقلاب اسلامی، در این جلسه که با کلیپی از محمدپورثانی آغاز شد، احمد عبدالهینیا کاریکاتوریست کشورمان به ویژگیهای دوست و همکار قدیمی خود پورثانی اشاره کرد و گفت: مرحوم پورثانی در طنز و دوستی بینظیر بود، عاشق نوشتههایش بودم و او به قدری به کتاب علاقه داشت که پارکینگ منزل خود را کتابخانه کرده بود. همه را تشویق به مطالعه میکرد و به منزل هرکس میرفت مجله و روزنامه با خود میبرد.
وی ادامه داد: در «گل آقا» شاهد بودم که برای جوانانی که علاقه به کاریکاتور و طنزنویسی داشتند، چه کارهایی میکرد. پورثانی تلاش میکرد تا کسانی که چه به وسیله نامه، چه تلفنی و چه به صورت حضوری ارتباط میگرفتند راهی برای آغاز فعالیت باز کند و در این مسیر حتی از اعتبار خود هم مایه میگذاشت.
عبداللهینیا به توجه به سبقه فعالیت خود تاکید کرد: ما هیچ طنزنویسی به این پرکاری در مطبوعات نداشته و نداریم ضمن اینکه پورثانی تنها طنزنویس ورزشی ایران بود.
وی در اشاره به خاطرهاش با پورثانی یادآور شد: دوستی ما در «گل آقا» اوج گرفت و ما به منزل هم رفت و آمد میکردیم و او هر وقت به منزل من میآمد کلی روزنامه و مجله متناسب با هر نوع سلیقه و سن همراه داشت و بعد رفتنش همه مشغول مطالعه میشدند. او شخصیت طنزش را در صحبت کردن و کتاب هدیه دادنش هم نشان میداد و وقتی کتاب هدیه میداد بزرگ در صفحه اولش مینوشت «غیر قابل فروش» و زیرش کوچک مینوشت تقدیم به فلانی.
این کاریکاتوریست ادامه داد: روزی که به منزل پورثانی رفته بودم و طبق معمول به پارکینگ رفتیم، دیدم در پارکینگ یک میز کوچک و دو صندلی گذاشته و دور تا دور پارکینگ را قفسه زده و کتاب گذاشته است. روی میزش کتاب «پیغمبر دزدان» بود، اسم به جالبی بود. به او گفتم «وقتی این کتاب رو خواندی بده من هم بخونم» . گفت باشه و مشغول صحبت شد. پس از کلی صحبت در زمان خداحافظی کتاب را آورد و گفت «بیا مال تو، من خوندمش» بعد که کتاب را باز کردم دیدم صفحه اول نوشته تقدیم به احمد عبداللهی و ... .
او با یادآوری اینکه طنز در رفتار پورثانی بسیار زیاد دیده میشد خاطرنشان کرد: روزی دیدم با لباس گرمکن پشت در منزلم است. داخل آمد و طبق معمول از پلههای خانه بالا رفت و مستقیم به سراغ پسرم مجید رفت. رفتم چیزی برای خوردن و کمی آب بیاورم که دیدم روی زمین نشسته و پاهایش را دراز کرده، از او پرسیدم «محمدجان مگه پاهات درد داره یا مشکلی داری که زمین نشستی؟» در جوابم به طنز گفت «نه میخوام نسل بیتربیتا ور نیفته».
طنزنویس مردمی بود
این کاریکاتوریست همچنین تاکید کرد: محمد پورثانی طنزنویس مردمی بود و عنوان طنزنویس مردمی برازنده اوست. او قشنگترین طنز را درباره مرگش نوشت، من چنین طنز بینظیری ندیدهام که یک طنزنویس فیالبداهه نوشته باشد.
وی یادآور شد: او در نشریه «روزهای زندگی» از جوانان کار میگرفت در حالیکه میتوانست مطالب را از افراد معروف بگیرد و و به قدری هم به همه لطف داشت که هیچکس هم به او نه نمیگفت.
سیامک ظریفی (نویسنده، روزنامهنگار و طنزپرداز) هم درباره زندهیاد محمد پورثانی گفت: پورثانی برایم خیلی عزیز و دوستداشتنی بود. او شخصیت ویژهای میان تمام طنزپردازان بود و نمیتوان کسی را پیدا کرد که خصایل والای انسانی او را داشته باشد و بذلهگو هم باشد. پورثانی چهره شاخصی بود.
این نویسنده، روزنامهنگار و طنزپرداز اظهار کرد: پورثانی بخاطر ویژگیهای شخصیتی ارزندهاش صمیمی، بامحبت، پراحساس بود، او احساس مسئولیت داشت و نسبت به دیگران حس میکرد که باید کاری انجام دهد.
وی افزود: تلاشهایش برای ورود جوانان و بانوان به عرصه طنز تنها بخشی از اقدامات او بود. پورثانی روحیات خوبی داشت که باعث شد کیومرث صابری در مجله «گل آقا» از او بخواهد تا تلفنها را جواب دهد و با زبان طنز خود پاسخگوی خوانندگان نشریه باشد و از آنجا که ذهنی پر از سوژه و تسلط خوبی روی قالبهای مختلف داشت، پس از مدت کوتاهی ستون پرخواننده «الو گل آقا» را پایهگذاری کرد.
نوشتههایش محصول ارتباطاتش بود
ظریفی در سخنانش به این نکته اشاره کرد که ویژگی شخصیتی مرحوم پورثانی، او را به طنزپرداز برجسته تبدیل کرد و خصایصی که داشت در کنار بذلهگویی و شوخطبعیاش باعث شد تا او محبوب عده زیادی از گروههای اجتماعی از ورزشکار، داور، مربی، ورزشینویس و عکاس ورزشی گرفته تا افراد در صنفهای مختلف مطبوعاتی یا هنرمندان و مردم عادی شود. توانایی او در برقراری ارتباط با دیگران این ظرفیت را ایجاد کرد تا بتواند مسائل گروههای اجتماعی را بهتر درک کند و با زبان آنها، نیازها و واژههایی که استفاده میکنند آشنا شود و سوژههای زیادی بدست آورد و بتواند قالبهای مختلفی را در ذهنش طراحی کند.
بدون رنجاندن، طنز را منتقل میکرد
وی اظهار کرد: نوشتههایش محصول ارتباطات گسترده او با گروههای مختلف اجتماعی است و نکتهسنجی و ریزبینیاش باعث میشد که در هر چیز سوژه برای نوشتن پیدا کند.
ظریفی با بازگویی خاطرهای از مرحوم پورثانی گفت: او عکسهای زیادی دارد که تبدیل به سوژه کرده، مصاحبههای فانتزیاش مثل مصاحبهای که با عکس از یک الاغ نوشت بسیار خواندنی بود. شیرینکاری زیاد داشت و با توجه به روحیاتش این توانایی را داشت که بدون رنجاندن مفاهیم طنز را به دیگران منتقل کند و شوخی ساده را پیش ببرد.
وی در اشاره به خاطره دیگری تشریح کرد: بعد از رفتن پورثانی از «گل آقا» به او سر زدم گویا کسالتی داشت که برطرف شده بود. به رسم میهماننوازی برایم یک پارچ شربت خانگی آورد. برایم یک لیوان شربت ریخت و پارچ را با زبان لیس زد. من در آن زمان بسیار وسواس داشتم و مدام در دل میگفتم «آخه چرا؟» «آخه چرا این کار رو کردی؟» «من این شربت را چطور بخورم؟ لابد قبل از این هم دهها بار این کار رو کرده» در نهایت با خود گفتم «ایشون کسالت داشته و خوب شده و مشکلی پیش نمییاد.» بعد مدتی شنیدم کسالت پورثانی بیشتر شده، نگران شدم. بعد شنیدم پورثانی فوت شده، اینبار خیلی نگران شدم و گفتم احتمالا این روزها اتفاقی برای من خواهد افتاد اما هرچه گذشت من آرامتر شدم و هنوز با یاد آن خاطره فقط لبخند میزنم چراکه لیس زدن پورثانی خاطره دلچسب من شده است.
چتر حمایتی
سیدعمادالدین قرشی (پژوهشگر) هم در بخش دیگر این نشست بیان کرد: اینکه با گذشت ۲۰ سال از درگذشت مرحوم پورثانی دوستانش هنوز به یادش دور هم جمع میشوند و این میزان محبوبیت وجود دارد، جای تامل است و من فکر میکنم با مطالعه آثار وی و هم ردههایش میتوانیم به دوره طلایی طنز فارسی مطبوعاتی برگردیم.
وی ادامه داد: زندهیاد پورثانی در تمام شاخههای شوخطبعی مثل طنز مطبوعاتی، کمدینویسی برای رادیو و تلویزیون همکاری داشته، علاقهمند به جوانان بوده و به آنها بالاخص به بانوان کمک میکرده تا وارد طنزنویسی شوند و من از خانم رویا صدر (پژوهشگر و نویسندهٔ طنزپرداز) شنیدم که وقتی وارد مجموعه«گل آقا» شده چتر حمایتی پورثانی با وی همراه بوده و او را به سمت درستنویسی و محکمتر قدم برداشتن در مسیر طنزنویسی راهنمایی میکرده و ستون طنز زنانه هم از پورثانی بوده است.
این پژوهشگر با اشاره به اینکه طنز و طنزنویسی شغل پیچیدهای است و باید یک فرد باهوش و زیرک باشد تا بتواند به خوبی این کار را انجام دهد گفت: اگرچه طنز اهمیت شغلی چندانی ندارد ولی در دهه ۷۰ چنان آرامش و امنیتی به واسطه فعالانی چون پورثانی در حوزه طنز ایجاد شد که اکثر طنزنویسان در جایگاه پدر و مادر، فرزندان طنزنویس یا کاریکاتوریست را پرورش دادند و این امر نشانگر این است که درجه بالایی از امنیت در این شغل ایجاد شده که والدین، ترغیبکننده فرزندان شده بودند.
وی عنوان کرد: پورثانی از اواخر دهه ۳۰طنزنویس بود و تا اوایل دهه ۸۰ هم در حوزه طنز فعالیت کرد و حضورش در تحریریههای مختلف باعث شد تا به عنوان منبع شفاهی تاریخ طنز هم از او استفاده شود. وی به واسطه ارتباطات گسترده در نشریات مختلف، فرصت شغلی برای جوانان در روزنامه «اطلاعات» و «اطلاعات هفتگی» ایجاد میکرد و این موضوعی است که جای تامل دارد چراکه او بدون چشمداشت جوانان را هل میداد تا به این عرصه بیایند و بمانند.
وی تاکید : پورثانی در دهه ۶۰ با سه زوج هنری در حوزه کارتون و کاریکاتور یعنی عبداللهینیا، جواد علیزاده و احمد عربانی کار کرد و در حوزه طنز کم پیش میآید که شما همکاری با یک زوج هنری را کنار بگذارید و حاضر باشید با دیگران کار کنید اما شخصیت چند وجهی و احترامبرانگیز پورثانی به تعامل بالای وی با هنرمندان مختلف اشاره دارد.
قرشی همچنین در مروری بر کارنامه فعالیتهای پورثانی خاطرنشان کرد: وی در نشریه «توفیق» با ستون نیازمندیها کارش را شروع کرد چراکه در سال ۱۳۳۷ یا ۱۳۳۸ سیاست کاری «توفیق» این بود که با انتشار آگهی و قرار دادن شماره تلفن تحریریه ارتباط بازاریابی با مخاطب داشته باشد و با مخاطب شوخی کند و او به خوبی از عهده این کار برآمد. همچنین ستونهای هفته نامههای «گل آقا» و سایر نشریات در شاخه نثر ستونهای عموما کوتاهی بود و کوتاهنویسی کار سختی است که شناخت فرد بر این حوزه را میرساند. ضمن اینکه در آن دوره اینترنت نبود بنابراین با مطالعه ستونها میتوان به دانش محمد پورثانی پی ببریم. از آنجا که پورثانی نثر روزنامهای داشت، خود را داستاننویس نمیدانست اما وی همپای بسیاری از داستاننویسان کار میکرد و اتفاقا فضای داستانیاش ساده ولی پرمفهوم و غنی است.
چاپ یادنامه پورثانی
در بخش دیگری از این نشست مریم پورثانی فرزند مرحوم محمد پورثانی، به چاپ کتابی که از فعالیتها و آثار پدرش گردآوری کرده و قرار است در تیرماه امسال منتشر شود، اشاره کرد و گفت: از آنجا که حجم کار مطبوعاتی پدر، بسیار زیاد بود زمان زیادی صرف شد تا آرشیوها را پیدا کنم و آثاری که متناسب با فضای امروز جامعه است را انتخاب کنم. من چندین صندوق عکس از پدرم دارم و از میان آنها دست به انتخاب زدهام البته در این زمینه همچون پدرم که اهل مشورت بود، با اساتید بسیار مشورت کردهام و همین امر باعث طولانی شدن چاپ یادنامه محمد پورثانی شد.
وی در ادامه به تجلی طنز در زندگی شخصی پدرش اشاره کرد و افزود: پدرم وقتی میخواست هدیهای به عروسهایش دهد روی کاغذ کادو برای عروس مینوشت عیار ۲۲ و روی کادو برای داماد مینوشت عیار ۱۸ و عکس تمام این موارد در کتاب وجود دارد و با شرح آن چاپ میشود.
عشق به ناصرخان
مریم پورثانی ادامه داد: یک بخش از این کتاب با عنوان «عشق مطبوعات» منتشر میشود چراکه اولویت اول پدرم مطبوعات بود و به قدری در این مسیر منظم و مستمر کار میکرد که دو روز بعد از فوتش هم ستونش مطلب داشت. فصل دیگر کتاب، «عشق به ورزش» است که شامل مصاحبههای وی با تمام بازیکنان و داوران، گردانندگان فضای ورزشی از فوتبال گرفته تا والیبال و ورزش بانوان و پهلوانان است که در کنار مصاحبه با همسر پهلوانان و قهرمانان که مستندنویسی دقیقی دارد، با دست خط پدرم چاپ خواهد شد.
وی افزود: از آنجا که پدرم از زمان پیش از انقلاب با باشگاه تاج یا همان استقلال فعلی کار میکرد، بعدها هم آن دوستی عمیق ادامه پیدا کرد و با دوستی با ناصرخان حجازی این قرابت و نزدیکی بیشتر شد. عکسی در این کتاب چاپ میشود که پدرم در آن با یک اشتیاقی قامت بلند ناصرخان را نگاه میکند. او زمان بازی مسابقات پلک نمیزد تا یک لحظه از بازیها را از دست ندهد و گزارشهایش هم واقعا خواندنی است البته خودش هم علاوه بر فوتبال و والیبال، ورزش باستانی هم کار میکرد که عکس آن وسایل هم در کتاب قرار گرفته است. او مقید بود که ورزش در کارهای روزانه جوانان باشد.
پورثانی تشریح کرد: کتاب فصلهای متعددی دارد و یادداشتهایی که برای پدرم نوشته شده و آثار و نقد و بررسی مطالبش در کنار مصاحبههای وی با افراد شاخص و اشیای بیجان و مصاحبههای فانتزی و تخیلی او با چهرههای مشهور روز که با ویرایش عکس و شرح آن همراه شده، در کتاب چاپ میشود. همچنین یک فصل از این یادنامه به ابتکار عملهای پدرم اختصاص دارد و «فاتحه قبل از فوت» یکی از صفحات این بخش یادنامه محمد پورثانی است.
او طنز را کمال بخشید
نجف زاده که یکی از حاضران در سالن بود، به واسطه آشناییاش با مرحوم پورثانی به روی سن تماشاخانه مهر دعوت شد و خطاب به مخاطبان صد و هفتاد و چهارمین دگرخند گفت: با پورثانی در مجله «اطلاعات هفتگی» زندگی کردم و معتقدم او طنز را کمال بخشید.
وی افزود: مرحوم پورثانی به مبانی طنز و هرچه در گستره مباحث اجتماعی وجود داشت، اشراف داشت. او از طنز دریافت خاصی داشت و معتقد بود طنز را باید به عرصه جامعه برد و نشان داد. دوستدار مردم، معلم و جوانپرور بود. از مباحث دردناک جامعه انتقاد داشت و بیپروا گلایه میکرد اما متعهد بود. پورثانی با مردم زندگی میکرد و عاشق دین، مردم و انقلاب بود. واژهها را مقدس میدانست و معتقد بود طنز باید در خدمت مردم باشد.
در پایان این نشست پس از معرفی کسانی که پاسخ درست به سوال این جلسه از دگرخند داده بودند، عکس یادگاری گرفته شد.
نظر شما